ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
زکریا بن آدم نقل می کند:
«در محضر امام رضا علیه السلام بودم که امام جواد علیه السلام در حالی که بیش از چهار سال از عمرش نگذشته بود، وارد شد. وقتی نشست دستش را روی زمین قرار داد و سر به آسمان بلند نمود و مدتی طولانی به فکر فرو رفت. امام رضا علیه السلام فرمود: جانم فدایت! چرا این چنین در اندیشه ای؟ پاسخ داد: به جهت ستم هایی که نسبت به مادرم فاطمه علیها السلام انجام دادند.»
بحارالانوار، ج 50، ص 59.
مردک پست که عمری نمک حیدرخورد
نعره زد بر سر مادر به غرورم بر خورد
ایستادم به نوک پنجه پا اما حیف
دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد
حسن از غصه سرش را به زمین زد غش کرد
باز زینب غم یک مرثیه دیگر خورد...
سپاسگزارم از شعر زیباتون
لعنت بر عمر
یا زهرا
سلام بزرگوار
ممنون که سر زدید
بله وب خیلی خوبی دارید
با کمال افتحار لینک شدید
یا زهرا
سلام
سپاسگزارم باعث افتخار بندس در پناه امام زمان (عج) موفق باشید
خیلی زیبا بود خدا خیرتون بده انشالله
یامهدی
سپاسگزارم
در پناه امام زمان (عج) موفق باشید
از شعر زیباتون هم سپاسگزارم
یا علی
سلام
بلـــه در خدمتم
بفرمایید
یا علی مدد.
سلام
بسیار سپاسگذارم انشاالله مزاحم می شم