صدای شیعه

«اشهد ان علی ولی الله »

صدای شیعه

«اشهد ان علی ولی الله »

تهدید خلیفه دوم به آتش زدن خانه ی فاطمه (س)

یا ایها الذین آمنوا لاتدخلوا بیوتاً غَیر بیوتکم حتی تستأنِسوا و تسلموا علی اَهلِها ) . نور / 27)
ای کسانی که ایمان آورده اید داخل خانه ی کسی غیر از خودتان نشوید تا این که بر اهلش سلام دهید .
ابابکر عمر بن خطاب را به سوی علی (ع) و همراهانش فرستاد تا از خانه فاطمه (س) انها را خارج کند و به او گفت ،‌اگر از دستور تو سرباز زدند ایشان را بکش !

ابتدای ماجرای شهادت حضرت زهرا (س) به زمان حیات رسول الله (ص ) بر می گردد که در حوصله این مقال نمی گنجد  ما نیز برای حفظ اختصار قصه را از دستورخلیفه اول (ابابکر) به خلیفه دوم (عمر) برای اخذ بیعت از علی (ع) و خانواده اش شروع می کنیم که در آن اجازه و دستور اهانت به خاندان پیامبر (ص) مشهود است :
( ثُمّ اِنَّ اَبابکر بَعثَ عمر بن الخطاب الی علیِّ و مَن معه لِِِِِیخرِ جهم مِن بیتِ فاطمة‌ رضی الله عنها و قالَ اِنَ اَبَوا علَیک ، فَقاتِلهم !) (1)
ابابکر عمر بن خطاب را به سوی علی (ع) و همراهانش فرستاد تا از خانه فاطمه (س) انها را خارج کند و به او گفت ،‌اگر از دستور تو سرباز زدند ایشان را بکش !
اما خلیفه دوم هم در این امر قبیح کاملاً از ابابکر اطاعت کرد ولی جالب است بدانید که چه تصمیصی گرفت ! بنگرید :
جاءَ عمر اِلی بیت فاطمة‌(س) فی رِجال من الاَنصار و نفرٍ قَلیلٍ منِ المهاجِرین فقال :« و الَذی نفسی بِیدهِ لَتخرجنّ الی البیعة ‌او لأحرقن البیت علَیکم . » (2)

عمر به همراه تعدادی از انصار و اندکی از مهاجرین به خانه فاطمه (س) آمد و گفت :( قسم به آن که جانم به دست اوست یا برای بیعت خارج می شوید و یا خانه را بر سر شما می سوزانم و اتش می زنم!(
فدعا (عمر) بِالَحطَب و قال و الذی نفس عمر بیده لَتخرجن او لأحر قنها علی من فیها فقیل له : یا ابا الحفص : اِن فیها فاطمه!‌فقال : و اِن ... (3)
عمر هیزم خواست و گفت : « ‌قسم به آن که جان عمر در دست اوست یا خارج می شوید و یا خانه را با اهلش به آتش می کشم .» به او گفته شد :« ای پدر حفصه فاطمه در این خانه است» . پاسخ داد :( اگر چه فاطمه هم باشد ...!)

هجوم به خانه فاطمه (س)
دستور ابوبکر به عمر برای بیعت گرفتن از علی (ع) تبدیل به هجومی دسته جمعی شد که تاریخ مجبور به ثبت آن گشته است :
و بلغ ابابکر و عمران جماعة‌ مِن المهاجرین و الانصار فقد اجتمعوا مع علی بن ابیطالب فی منزل فاطمة ‌بنت رسول الله (ص) فأتوا فی جماعة‌حتی هجموا الّدارَ (4)
به ابابکر و عمر خبر رسید که عده ای از مهاجرین و انصار همراه علی بن ابی طالب درخانه فاطمه جمع شده اند پس همراه عده ای آمدند و به خانه هجوم آوردند .
و ابن ابی الحدید سنی در تصدیق واقعه هجوم به خانه حضرت زهرا چنین می گوید :
( و اَما حدیثُ الهجوم علی بیت فاطمة‌علیها السلام فقد تقدم الکلام فیه و الظاهر عندی صحة ‌ما یرویه المرتضی و شیعة) (5) اما در مورد ماجرای هجوم آوردن به خانه فاطمه (س) پیش تر سخن گفته شد و آن چه برای من روشن است صحیح بودن روایات سید مرتضی و شیعیان است .
چگونه است که درقرآن دستور می دهد :
(یا ایها الذین آمنوا لاتدخلوا بیوتاً غَیر بیوتکم حتی تستأنِسوا و تسلموا علی اَهلِها ) (6)
ای کسانی که ایمان آورده اید داخل خانه ی کسی غیر از خودتان نشوید تا این که بر اهلش سلام دهید.
و همچنین :
(یا اَیها الذین آمنوا لاتدخلوا بیوت النبی اِلا أن یؤذنَ لَکم )(7)
ای کسانی که ایمان دارید داخل خانه پیامبر نشوید مگر این که به شما اذن داده شود .
مگر خانه زهرا – طبق روایات خود اهل سنت – مصداق اتّم آیه 36 سوره نور نیست ؟ در مورد اینآیه روایتی از اهل سنت بخوانید :
فی بیوت إذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه یسبح له فیها بالغدو و الآصال . عن انس بن مالک و بریده قال : قرأ رسول الله هذه الایه «فی بیوت اذن الله ...» فقام الیه رجل فقال: ای بیوت هذه یا رسول الله ؟ 
قال :« بیوت الانبیاء» فقام الیه ابوبکر فقال :« یا رسول الله هذا البیت منها ؟» - و أشار الی بیت علی و فاطمه – قال:(نعم من أفضلها ) (8)
پیامبر این ایه را قرائت کردند مردی ایستاد و گفت :) ای رسول خدا کدام خانه هامنظور است ؟(
حضرت فرمودند :«خانه انبیاء» ابوبکر ایستاد و گفت : « ‌ای رسول خدا این خانه هم درزمره آنهاست ؟» - و اشاره به خانه علی و فاطمه کرد– حضرت فرمودند : ( بله از بهترین آنهاست .(
پس چگونه است که به بهترین خانه عالم چنین جسارت می شود ؟ و شاید در اواخر حیات ابابکر همین احادیث به یادش امد که چنین آرزو کرد :
قال ابوبکر (فی مرضه الذی قبض فیه): وددت إنی لم أکشف بیت فاطمه (9)

آرزو داشتم که خانه فاطمه را نمی گشودم .
با این آرزو به گناه خود اعتراف کرد ولی باز هم تصمیم به توبه نگرفت !

( در خانه حضرت زهرا (س) را آتش زدند !(
اما باور نکنید که فقط به تهدید اکتفا کردند . باور نکنید که به حمله ور شدن اکتفا کردند ... آتش آوردند ...آری آتش آوردند و خانه را آتش زدند ... .خانه ای که زهرا و بچه ها یش در آن بودند ... .
فروی إنّ العباس رضی الله عنه صار الی امیر المؤمنین و قد قبض رسول الله فقال : « امدد یدک ابایعک....» فأقام امیر المؤمنین و من معه من شیعته فی منزله بما عهد الیه رسول الله فوجهوا إلی منزله ، فهجموا علیه و احرقوا بابه و استخرجوه منه کرها (10)

روایت شده است که عباس در زمانی که پیامبر (ص) فوت شده بودند به سوی امیرالمؤمنین رفت و گفت: « دستت را دراز کن تا با تو بیعت کنم !»
امیرالمؤمنین ایستاد و به همراه شیعیانش به منزلش رفت به خاطر عهدی که رسول خدا با او کرده بود ... بر او هجوم آوردند ، در خانه اش را آتش زدند و او رابه زور از خانه خارج کردند !
دستور این جنایت راعمر صادر کرده بود :
إنّ عمر ضرب بطن فاطمه ...و کان یصیح : أحرقوا دارها بمن فیها و ما کان فی الدّار غیر علی و فاطمه و الحسن و الحسین (11)

عمر بر شکم فاطمه (س) ضربه زد ... و فریاد می زد :خانه را با تمام کسانی که در آن هستند آتش زنید !
در حالی که غیر علی و فاطمه و حسن و حسین (ع) کسی در خانه نبود .
و در بعضی روایات اهل سنت به جزییات ماجرا پرداخته شده است که می گوید عمر با فتیله آتش بر درخانه حضرت زهرا حاضر شد و نشان می دهد عمر با نقشه قبلی و به قصد آتش زدن خانه آمده بود و ببینید که دلیلش برای چنین جنایتی چقدر موجه است !

إن أبابکر أرسل الی علی (ع) یرید البیعه فلم یبایع. فجاءعمر و معه فتیله ،فتلقته فاطمه علی الباب فقالت فاطمت(س) : یا ابن الخطاب ! اتراک محرقاً علی بابی ؟ » قال : « نعم و ذلک اقوی فیما جاء ابوک » (12)
ابوبکر برای بیعت به سراغ علی (ع) فرستاد ولی علی بیعت نکرد . پس عمر به همراه پاره ای آتش آمد که فاطمه او را نزد در دید و به او گفت:« ای پسر خطاب !آیا تو را در حال آتش زدن خانه ام می بینم ؟» گفت :( آری این بهترین کار برای تقویت دین پدرت است !( 
و بخوانید جواب توجیه عمر را از زبان یکی از علمای بزرگ اهل سنت :
نقیب ابو جعفر در رد سخنان جوینی می گوید اگر بگویید ورود به خانه فاطمه و هتک حرمت آن فقط به جهت نظام اسلامی و ... بود ، در جوابتان می گویند این سخن درباره عایشه نیز صادق است ... چون اگر شکستن حرمت و ورود به خانه فاطمه به سبب کاری که اتفاق نیفتاد ، جایز باشد ،پس شکستن حرمت عایشه نیز به جهت کاری که روی داد و محقق شد به طریق اولی جایز است ! پس چگونه است که هتک عایشه از گناهان کبیره گشته ، فاعل آن مخلد در آتش و تبری از عامل آن از مؤکدترین پایه های ایمان شمرده می شود اما گشودن خانه فاطمه و وارد شدن به منزل او و جمع هیزم بر در خانه و تهدید فاطمه به آتش زدن آن از مؤکد ترین پایه های ایمان می گردد ؟! (13)

جسارت به حضرت فاطمه (س)و ضربه زدن به ایشان

ای کاش فقط تهدید می کردند ، ای کاش فقط آتش می زدند ، ای کاش بیش از این جسارت نمی کردند ولی ...

قال النظام : إنّ عمر ضرب بطن فاطمه یوم البیعه حتی ألقت الجنین من بطنها (14)

عمر ضربه ای به شکم فاطمه (س) زد که جنین از شکمش افتاد و سقط شد
چه باید گفت ؟ چه می توان گفت ؟ تعابیری دیگر نیز در کتب اهل سنت موجود است :

إن عمر رفس فاطمه حتی أسقطت بمحسن (15)

به راستی عمر لگدی بر سینه فاطمه (س) زد که محسن سقط شد .
واین جنایت فقط از عمر صادر نشد که دیگران نیز به دنبال اوجرأت جسارت یافتند :

و المحسن سقط و فی معارف القتیبی : إنّ محسنا فسد من زخم القنفذ العدوی (16)
محسن سقط شد و درمعرف قتیبی آمده است که محسن به خاطر زخمی که قنفذ وارد کرد از بین رفت .
و مگر فاطمه دختر پیامبر نبود و مگر فاطمه ام ابیها نبود و مگر فاطمه 18 سال بیشتر داشت ؟!

( محسن به دنیا نیامده به قتل رسید )

روایات گذشته همه به ضربه هایی که بر پیکر زهرای اطهر (س) وارد شد و موجب قتل محسن گردید اشاره کرده اند ولی در مقاتل ابن عطیه که از علمای بزرگ اهل تسنن است تعبیری دارد که قلب هر مرد و زن پاک نیت و پاک سرشت را جریحه دار می نماید :

عصر عمر فاطمه خلف الباب حتی أسقطت جنینها (17)

عمر فاطمه را در پشت در آن قدر فشار داد تا جنینش سقط شد .
و چه خوب گفته است ابو جعفر النقیب سنی که : «چون پیامبر خون «هبار بن امود »را مباح کرد به سبب این که او زینب را ترساند و بچه اش سقط شد ، پس اگر او زنده بود خون قاتل محسن را هم مباح می کرد . » (18)

 

منابع

1. قال الملک المؤید عماد الدین ابو الغداء ،‌اسماعیل بن علی بن محمود بن محمد بن عمربن شاهنشاه ابن ایوب الشافعی ،‌المستوفی سنه 732 فی کتابه «المختصر فی اخبار البشر » ط .بیروت ،ج 1ص156 ،‌فی ط القاهره مکتبه المبتنی ص 165

2. شرح ابن ابی الحدید شافعی ، جلد 6، ص 48 – السقیفه ،‌جوهری ،‌ص 50

3. اعلام النساء ،عمر رضا کحاله ،‌ج 4،‌ص114و115

منابع دیگر 

کتاب ابن ابی شیبه ،‌ج 7،ص 422- الامامه و السیاسه ،‌ج 1،ص12

مروج الذهب مسعودی ،‌ج2،ص100

تاریخ ابوالفداء،ج 1،ص156

تاریخ الامم و الملوک ،‌ج 2،ص443- العقد الفرید ،ج3،ص64

کنز العمال ،‌ط حلب، 1390 ،ج 5،ص651

الامامه و السیاسه ،‌ج1، ص12

تاریخ طبری ،‌ج 3 ، ص198و 202

انساب الاشراف ،ج1،ص586

تاریخ ابی الفداء ،ص165- انساب الاشراف ،ج1،ص587

4. تاریخ یعقوبی ،ج2،ص126-السقیفه جوهری ،‌ص72

5. شرح نهج البلاغه – ابن ابی الحدید ،ج17،ص168

6. نور / 27

7. احزاب /53

8. الدر المنثور ، ج 6،ص203- روح المعانی ، ج18،ص174

9. تاریخ طبری ،‌ج 3،ص430- لسقیفه و الخلافه عبد الفتاح عبد المقصود ،‌ط قاهره ،ص140

10. اثبات الوصیه مسعودی شافعی ،ص142

11. الملل و النحل ، شهرستانی ، ط دارالمعرفه بیروت ، 1402ق ، ج 1،ص57

12. انساب الاشراف بلاذری ، دار المعارف مصر، ج 1، ص586

13. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ، ج 20،ص16و17

منابع دیگر 

· العقد الفرید ، ابو عمر احمد بن محمد القرطبی الاندلسی المالکی ،328ق ، ط اولی بیروت ،ج 5،ص13و14

· مسند احمد حنبل ، ج 1،ص54

· مروج الذهب و معادن الجواهر،مسعودی شافعی ،مصر ،ج3،ص86

· تاریخ یعقوبی، ج 2،ص137

14. الملل و النحل ، شهرستانی اشدی ، ج 1،ص57،چاپ بیروت

15. المیزان الاعتدال ، ج 1،ص139

16. المعارف ، ابو محمد عبداله قتیبه الدینوری ، 276ق المناقب ، ابو جعفر رشید الدین بن شهر اشوب السروی المازندرانی ، ج 3، ص358

منابع دیگر

الفرق بین الفرق ، ابو منصور بن طاهر بغدادی الاسراین (429) ، ص147و148(در بعضی نسخ ص107)

الوافی بالوفیات صفدی ، ج6،ص17

17. الامامه و الخلافه مقاتل ابن عطیه ، ص160

18. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ، ج14، ص193

 

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد