صدای شیعه

«اشهد ان علی ولی الله »

صدای شیعه

«اشهد ان علی ولی الله »

توکل بر خدا در آیات قرآن

بحث توکل بر خدا در سوره ها و آیات فراوانی  مطرح شده است که به تفسیر یکی از این آیات        می پردازیم

 سوره النساء آیه 81

وَیَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُواْ مِنْ عِندِکَ بَیَّتَ طَآئِفَةٌ مِّنْهُمْ غَیْرَ الَّذِی تَقُولُ وَاللّهُ یَکْتُبُ مَا یُبَیِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ وَکَفَى بِاللّهِ وَکِیلاً

81. And they say: Obedience. But when they go out from your presence, a party of them decide by night upon doing otherwise than what you say; and Allah writes down what they decide by night, therefore turn aside from them and trust in Allah, and Allah is sufficient as a protector.


تفسیر مجمع البیان
ترجمه‏
78
هر کجا باشید، گرچه در [دژها و] برج‏هاى استوار[ پناه گرفته ]باشید،[ باز هم ] مرگ شما را در خواهد یافت؛ و [مردم نفاق پیشه این گونه‏اند که ] اگر [پیروزى و ]خیرى به آنان برسد مى‏گویند: این از نزد خداست، و اگر [رویداد ناگوار و] بدى به آنان برسد، مى‏گویند: این از نزد توست. اى پیامبر! بگو: همه [اینها] از نزد خداست؛ پس این گروه را چه شده است که نمى‏خواهند سخنى را[آن گونه که شایسته و بایسته است ]در یابند؟

79. هر آنچه از [نیکى و ]خوبى به تو برسد از [جانب ] خداست و هر آنچه بدى [و ناراحتى ] به تو برسد از [جانب ] خود توست؛ و ما تو را به عنوان پیامبر براى مردم فرستادیم؛ و همین بس که خدا گواه [برهمه کارها] است 

 .80هر کس از پیامبر فرمانبردارى کند، بى تردید از خدا فرمان برده است؛ و هر کس [از پیام ما] روى برتابد [و سرباز زند، تو اندوه به دل راه مده؛ چرا که ] ما تو را بر آنان به عنوان نگهبان نفرستاده‏ایم.

81. و [آنان در برابر دیدگان تو ]مى‏گویند: [ما] فرمانبرداریم؛ اما آن‏گاه که از نزد تو بیرون مى‏روند، گروهى از آنان شبانه جز آنچه تو مى‏گویى [در سر مى‏پرورند و]به چاره اندیشى مى‏نشینند؛ و خدا آنچه را که شبانه [در جهت مخالفت تو ] در سر مى‏پرورند [در پرونده عملکردشان‏] مى‏نویسد. پس [تو اى پیامبر! ]از آنان روى بگردان و بر خدا توکل کن، و کارسازى خدا [تو را ]بسنده است.
82. پس چرا در [آیات ] قرآن نمى‏اندیشند؟! با این که اگر[ این کتاب پرشکوه‏] از نزد غیر خدا بود، بى گمان ناهماهنگى بسیارى در [کران تا کران ]آن مى‏یافتند.
83. و هنگامى که گزارشى از امنیت و یا ترس [و وحشت ]به آنان رسد، [بدون بررسى درست،] آن را پخش مى‏کنند؛ در حالى که اگر آن را به پیامبر و به صاحبان امر - که از آنان هستند - باز مى‏گرداندند،آنان که [به راستى‏] در اندیشه روشن شدنِ [واقعیت ]آن هستند، آن [واقعیت ] را در مى‏یافتند. و اگر فزون بخشى خدا برشما و رحمت او نبود، جز شمارى اندک، همه از شیطان پیروى مى نمودید.

نگرشى بر واژه‏ها
(بروج): این واژه جمع «برج» به مفهوم آشکارشدن است؛ و اگر به زن گفته مى‏شود: «تبرجت المرئة»، منظور این است که آن زن زیبایى‏هاى خود را آشکار و جلوه گر ساخت. و به همین‏تناسب به معناى «برج و بارو» که از دیگر ساختمان‏ها بلندتر و آشکارتر است به کار مى‏رود.
(مشیّده): به ساختمانى که با گچ برى آراسته شده است گفته مى‏شود. و واژه «شید» به مفهوم «گچ» آمده است.
( فقه ): به مفهوم فهم و درک و دریافت؛ و فقیه نیز به معناى داناى به فقه و حقوق و مقررات اسلامى است.
( تبییت): تدبیر و نقشه نهانى کشیدن در شب.
( تدبر): نگرش دقیق به فرجام کارها؛ و «تدابر» به مفهوم دشمنى و گسستن پیوندهاست.
( اختلاف) : ناسازگارى کامل دو پدیده با هم، بسان شب و روز و سیاهى و سفیدى.
( اذاعوا ): از ریشه «اذاعه» برگرفته شده که به مفهوم پخش و گسترش بخشیدن آمده است.
( استنباط) : به مفهوم استخراج است.

تفسیر
در آیات پیش سخن از تخلف ورزان از جهاد و دفاع بود، در این آیه شریفه نیز روى سخن با آنان است که مى‏فرماید:
اَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فى‏ بُرُوجٍ مُشَّیدَةٍ
شما در هر کجا باشید و هر کجا پناه برید، گرچه به پندار خودتان در دژهاى تسخیر ناپذیر و استوار هم پناه گیرید، باز هم مرگ شما را در خواهد یافت.

واژه (بروج)
در مورد معناى این واژه، دیدگاه‏ها متفاوت است:
1 . به باور گروهى از جمله «مجاهد» منظور از «برج‏ها»، کاخ‏هاى سر به آسمان ساییده‏اند.
2 . اما به باور گروهى دیگر، منظور برج‏هایى است که در آسمان‏ها پدید آمده‏اند.
3 . پاره‏اى مى‏گویند: منظور برج‏هاى آسمانى است که خورشید در آنها قرار مى‏گیرد.

4 .  و پاره‏اى مى‏گویند: منظور خانه‏هایى است که از هر سو در دژهایى استوار قرار دارند.

5 . و «ابن عباس» نیز بر این عقیده است که منظور دژها و قلعه‏هاست.
در مورد واژه «مُشَیَّده» نیز دیدگاه‏ها یکسان نیست: 

1.  پاره‏اى آن را به مفهوم «ساختمانى که گچ کارى شده است» معنا کرده‏اند.

2 . و پاره‏اى به مفهوم «آراسته شده به وسیله گچ برى».
3 . و برخى نیز گفته‏اند: منظور از آن، ساختمان‏هاى بلند و چند طبقه است.
وَ اِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اِنْ تُصِْبهُمْ سَیِّئَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عَنْدِکَ‏
و اگر پیروزى یا رویداد خوشایندى به آنان رسد، مى‏گویند: این پیشامد از سوى خداست؛ اما اگر رویداد بد و یا شکستى گریبانگیرشان گردید، مى‏گویند: از جانب توست.

منطق عناصر زبون و فریبکار
در مورد گویندگان این سخن و ماهیت آنان دیدگاه‏ها متفاوت است:
1 . به باور برخى، این سخن از یهود است و آنان با اشاره به پیامبر مى‏گفتند: از روزى که این مرد به شهر و دیار ما گام نهاد، مزرعه‏ها و درختان و میوه‏هاى ما دچار نوعى کاهش گردید.
با این بیان، منظور آیه شریفه این است که اگر آنان به فراوانى نعمت برسند، مى‏گویند: این نعمت‏هاى بسیار از سوى خداست و نه هیچ کس دیگر؛ اما اگر دچار خشکسالى و قحطى گردند، ناجوانمردانه مى‏گویند این از شومى وجود پیامبر است؛ و این شگرد این تبهکاران، سابقه‏اى دیرین دارد؛ چرا که در مورد پیامبرشان موسى علیه السلام نیز همین پندار بى‏اساس را مى‏بافتند: «... و ان تصبهم سیّئة یطیّروا بموسى و من معه...».(101)
2 . و به باور برخى دیگر از جمله «ابن عباس» گوینده این سخن بى‏اساس، «عبدالله بن ابىّ» و یارانش بودند که در پیکار «احد» تخلّف ورزیدند و براى فریب خود و دیگران مى‏گفتند: اگر آنان که کشته شدند، نزد ما مى‏ماندند، نمى‏مردند و کشته نمى‏شدند(102). با این بیان منظور آیه شریفه این است که: اگر به آنان پیروزى و بهره‏اى از غنایم برسد، با شادمانى مى‏گویند: این از جانب خداست؛ اما اگر بر اثر عملکرد نادرست آنان شکست و ناکامى گریبانشان را گرفت، مى‏گویند: این، از نادرستى تدبیر پیامبر است.
3 . پاره‏اى برآنند که آیه شریفه شامل هر دو گروه مى‏گردد؛ چرا که هم یهود به پیامبر خویش چنین اهانتى مى‏نمودند و هم نفاق پیشگان به پیامبر اسلام؛ و به باور ما این دیدگاه درست است.
4 . و پاره‏اى نیز براین عقیذه‏اند که این سخن بیانگر وصف کسانى است که در آیه پیشین از آنان سخن رفت؛ همانان‏که مى‏گفتند: «پروردگارا، چرا پیکار را بر ما مقرر داشتى...؟»(103)
دو واژه «حسنه» و «سیّئه»، به باور مفسّران، به مفهوم هر رویدادى است که در آشکار و نهان براى انسان پیش آید و در آنها آسایش و سختى و نعمت و مصیبت و فراوانى و قحطى باشد. برخى نیز برآنند که منظور از واژه نخست پیروزى و غنیمت است و منظور از واژه دوم شکست و کشته شدن.
قُلْ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَمالِ هؤُلاءِ الْقَومِ لایَکادُونَ یَفْقَهُونَ حَدیثاً
هان اى پیامبر! به آنان بگو: مرگ و زندگى، و فراوانى و قحطى، و شکست و پیروزى، همه از جانب خداست و براساس تدبیر و تقدیر آفریدگار هستى خواهد آمد و کسى توان جلوگیرى ندارد. او با این فراز و نشیب‏ها، و رخدادهاى خوشایند و ناخوشایند، هم به کسانى که سپاس نعمت‏هایش را مى‏گزارند پاداش مى‏دهد و هم به کسانى که در برابر رویدادهاى ناگوار و مصیبت‏ها شکیبایى مى‏ورزند. بنابراین چرا این گروه نفاقگرا حاضر نیستند مفاهیم بلند و انسانساز قرآن را آن‏گونه که شایسته است دریابند، و بخاطر روى برتافتن از حق و آیات خدا از کتاب او دور شده‏اند؟
و به باور برخى چرا اینان حقیقت پیام خدا را - که همه چیز از جانب اوست - در نمى‏یابند.

سرچشمه خوبى‏ها و پیروزى‏ها
در ادامه سخن در همین مورد، قرآن به سرچشمه نیکى‏ها و سرفرازى‏ها و پیروزى‏ها اشاره مى‏کند و مى‏فرماید:
ما اَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ‏
هر آنچه از نیکى‏ها و پیروزى‏ها به تو رسد، از جانب خداست؛ اما هر آنچه از شکست‏ها و بدى‏ها دامنگیرت گردد، از سوى خودت به تو رسیده است.
به باور برخى در آیه شریفه روى سخن با پیامبر گرامى است اما منظور از محتواى آن، امّت آن حضرت است؛ اما به باور گروهى روى سخن با انسان است، و منظور از واژه «حسنة» نیز نعمت گرانبهاى دین و دیگر نعمت‏هاى خداست.
وَ ما اَصابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ‏
در مورد دو واژه «حسنه» و سیّئه » که در آیه شریفه آمده، دیدگاه‏ها یکسان نیست.
1 . ابن عباس بر آن است که منظور از واژه نخست، غنایمِ پیکار «بدر»، و منظور از واژه دوم شکست و ناراحتى روز «اُحُد» است.
2 . اما «ابومسلم» بر این عقیده است که منظور آیه شریفه و پیام آن این است که: مردم مسلمان در پیکار « بدر»، با ایمان و اخلاص تلاش کردند و فرمان خدا و پیامبر را به جان خریدند و خدا نیز پیروزى را به آنان هدیه کرد، اما در پیکار «اُحُد» خدا و پیام‏آورش را نافرمانى نمودند و در نتیجه دستخوش پراکندگى و شکست شدند.
3 . به باور برخى منظور از واژه «حسنه»، اطاعت و فرمانبردارى است، و منظور از «سیئه» نافرمانى خدا و پیامبر.
4 . اما به باور برخى دیگر این آیه شریفه بسان آن آیه است که مى‏فرماید: «و جزاء سیّئة سیّئة مثلها...».(104) کیفر بدى و گناه، بسان آن، بدى و کیفر خواهد بود...
5 . و گروهى نیز مى‏گویند: منظور از واژه نخست، نعمت و پیروزى و آسایش است، و منظور از واژه دوم، خشکسالى و قحطى و گرفتارى‏هایى است که به خاطر نافرمانى خدا و بیدادگرى دامانگیر انسان‏ها مى‏گردد؛ گرچه برخى از بلاها و مشکلات نیز از لطف و حکمت خداست تا انسان آزمون گردد و پاداش سپاسگزاران و شکیبایان را بگیرد، و همیشه جنبه کیفرى ندارد.
و بلاها را بدان دلیل «سیئه» نامیده است که انسان به طور طبیعى از آنها گریزان است و گرنه آنها پسندیده هستند و زشتى ندارند. با این بیان تفسیر آیه شریفه این مى‏شود که: همه سلامتى‏ها، نعمت‏ها، رزق و روزى‏ها، و ارزش‏هاى مادى و معنوى که نصیب شما مى‏گردد، از جانب خداست، اما رنج‏ها و فشارها و گرفتارى‏ها و مشکلاتى که بر اثر نافرمانى خدا گریبانگیر شما مى‏گردد، ثمره عملکرد نادرست خود شماست.
نظیر این هشدار در آیه دیگرى نیز آمده است که مى‏فرماید: «و ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم...».(105) و هر مصیبتى به شما برسد به خاطر کارهایى است که انجام داده‏اید.
به باور «بلخى» تفسیر این آیه این گونه است: هر رنج و مصیبتى که به انسان برسد، کفّاره گناهان صغیره و یا کیفر گناهان کبیره و یا هشدارى است که به خاطر کوتاهى در انجام وظایف دامنگیرش شده است.
پیامبر گرامى مى‏فرماید: 
ما من خدشٍ بعودٍ و لا اختلاج عرق و لا عثرة قدم إلاّ بذنب و ما یعفو اللّه عنه اکثر.
هر خراشى که در بدن شما به وسیله خارى پدید مى‏آید، یا رگى از رگ‏ها پاره مى‏گردد، و یا هر لغزش پایى پیش مى آید، همه آنها بر اثر گناه و نافرمانى خداست؛ و تازه آنچه خدا در پرتو مهرش نادیده مى‏گیرد و مى‏بخشد بیشتر است.
(على بن عیسى) مى‏گوید: آیه شریفه نشانگر آن است که آفریدگار پرمهر و فرزانه هیچ رنج و گرفتارى براى انسان پیش نمى‏آورد، جز این که به یکى از دو دلیل است: یا به خاطر مهر اوست تا انسان به خود آید و به پاداش سپاس و شکیبایى برسد، و یا به خاطر کیفر اشتباهاتى است که از او سرزده است، چرا که رنج‏ها و گرفتارى‏ها، هر گاه بر اثر گناه گریبان انسان را بگیرد، یا کیفر گناه است و یا جنبه هشدار و تأدیب دارد.
وَ اَرْسَلْناکَ لِلنَّاسِ رَسُولاً
و ما تو را براى مردم به عنوان پیام آورى فرستادیم؛ و این کار ما، خود بزرگ‏ترین نعمت و نیکى است و مخالفت با پیام تو، گناه و زشتکارى و بیدادگرى است.
در مورد چگونگى پیوند این فراز از آیه به فرازهاى پیشین گفته‏اند: منظور این است که هر چه به آنان برسد از شومى گناهان آنهاست و تو پیام آورى هستى که فرمانبردارى از تو، بسان فرمانبردارى از خدا، و نافرمانى‏ات بسان نافرمانى اوست. با این بیان تو سرچشمه خوبى‏ها هستى و نباید شومى گناهانشان را به تو نسبت دهند.
وَ کَفى‏ بِاللَّهِ شَهیداً
و گواهى خدا بر رسالت و صداقت تو بسنده است. و به باور برخى خدا براى گواهى بر نیک و بد بندگان و عملکرد آنان کافى است. با این بیان هدف این فراز از آیه این است که مردم را به نیکى‏ها تشویق و از بدى‏ها هشدار دهد.

حقیقت فرمانبردارى از پیامبر

در این آیه شریفه خدا مردم را به فرمانبردارى از پیامبر فرا مى‏خواند و روشن مى‏سازد که فرمانبردارى از او در حقیقت فرمانبردارى از آفریدگار هستى است.
مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ اَطاعَ اللَّهَ‏
و هر کس از پیامبر فرمان برد، در حقیقت از خدا فرمان برده است، چرا که آن حضرت چیزى از خود نمى‏گوید و آنچه بگوید و بخواهد و دستور دهد، مقررات خدا و خواست او را بیان فرموده است.
وَ مَنْ تَوَلَّى فَما اَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفیظاً
و هر کس از پیام ما سرباز زند و روى برتابد، تو در برابر عملکرد ناهنجار آنان مسئول نخواهى بود، چرا که تو را به سوى جامعه و مردم نفرستاده‏ایم که از رویگردانى آنان جلوگیرى نموده و آنان را به پذیرش حق و عدالت مجبور سازى .
پاره‏اى برآنند که این آیه شریفه مربوط به آغاز بعثت و پیش از فرود حکم جهاد است که به پیامبرگرامى پیام آمد که: «...اِنْ عَلَیکَ اِلاّ الْبَلاغ...» وظیفه تو تنها رساندن پیام خداست. اما به باور پاره‏اى دیگر منظور این است که تو را فرستادیم که نگهبان آنان باشى و آنها را از گناه و نافرمانى خدا باز دارى.
گفتنى است که آیه شریفه، از سویى خاطر خطیر پیامبر را از رویگردانى حق ستیزان آرامش مى‏بخشد، و از دگرسو، مقام والاى او را به تابلو مى‏برد تا همگان دریابند که فرمانبردارى از او، فرمانبردارى از خداست و سیره وسنّت واقعى او بسان وحى است.

مهم‏ترین خصلت‏هاى دورویان‏
در ادامه سخن، این نکته را روشن مى‏سازد که دورویان مردمى هستند که در زبان و به ظاهر فرمانبردار خدا و پیامبرند، اما در درون و در نهان نافرمانى مى‏کنند.
وَ یَقُولُونَ طاعَةٌ
در مورد گویندگان این سخن، دو نظر است:
1 . به باور گروهى دورویان مى‏گویند: اى پیامبر، شیوه و روش ما فرمانبردارى از خدا و پیام آور اوست.
2 . اما به باور گروهى دیگر: گوینده این سخن همان مسلمانانى هستند که در چند آیه پیش از آنان سخن رفت و یادآورى گردید که آنان از شرک‏گرایان، بیشتر از خدا مى‏ترسند.
فَاِذا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِکَ بَیَّتَ طائِفَةٌ مَنْهُمْ غَیْرَ الَّذى‏ تَقُولُ‏
در مورد این فراز نیز دیدگاه‏ها یکسان نیست: 
1 . به باور برخى از مفسّران، منظور این است که آنان هنگامى که از حضور تو بیرون مى‏روند، ضمن دروغ انگاشتن رسالت و دعوتت در نشست‏هاى شبانه،چیزى جز آنچه شما مى‏گویى در سر مى‏پرورند و بر ضدّ تو و راه رسم آسمانى و بشر دوستانه‏ات نقشه مى‏کشند.
2 . اما به باور گروهى دیگر، منظور این است که آنچه را شما از جانب خدا برایشان خوانده‏اى، پس از بیرون رفتن، در نشست‏هاى شبانه همه را تغییر مى‏دهند؛ چرا که آنان در اندیشه سرپیچى از انجام مقررات خدا و نادیده گرفتن هشدارهاى اویند.
3 . و پاره‏اى برآنند که منظور آیه این است که آنان شبانگاهان در نشست‏هاى سرّى خود خلاف آنچه روزها اظهار و اعلان مى‏کنند بر زبان مى‏رانند و در سر مى‏پرورند.
وَ اللَّهُ یَکْتُبُ ما یُبَیِّتُونَ‏
و خدا تدبیرهاى خیانت‏بار آنان را در لوح محفوظ به ثبت مى‏رساند تا کیفرشان دهد. پاره‏اى نیز بر آنند که اندیشه‏هاى شرربار آنان را مى‏نویسد تا به تو خبر دهد.
فَاَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ کَفى‏ بِاللَّهِ وَکیلاً
و سرانجام خدا به پیامبرش فرمان مى‏دهد که از آنان روى بگردان و اکنون کارى به کارشان نداشته باش و نقشه‏هایشان را نادیده بگیر تا توحید و توحیدگرایى در دل‏ها و جان‏ها و جامعه استقرار یابد، و برخدا اعتماد بنما! و خدا براى حفظ تدابیرى که به او وا گذارى، تو را بسنده است.

سند جاودانه رسالت پیامبر 
قرآن پس از نکوهش دورویان و آرامش خاطر بخشیدن به پیامبر اینک مى‏فرماید: 
اَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرآنَ‏
آیا یهود و نفاق پیشگان درباره قرآن نمى‏اندیشند؟
در تفسیر این آیه شریفه دیدگاه‏ها متفاوت است:
1 . به باور برخى منظور این است که آیا درباره قرآن نمى‏اندیشند تا بدانند که از آوردن کتابى همانند آن ناتوانند، و آن‏گاه به آسمانى بودن آن ایمان آورند؟
2 . اما به باور برخى دیگر منظور این است که آیا درباره آن نمى‏اندیشند تا دریابند که مفاهیم آن منظم، مقررات آن موزون و متناسب، و آیات و واژه‏هاى آن دلنشین و هماهنگ و کران تا کران آن گواه درستى و سنجیده بودن ظاهر و باطن آن است؟
3 . پاره‏اى مى‏گویند: منظور این است که آیا اینان درباره قرآن نمى‏اندیشند تا بدانند که چگونه تمامى حکمت‏ها را فرا گرفته و به نیکى‏ها و شایستگى‏ها فرمان مى‏دهد و از ضد ارزش‏ها باز مى‏دارد؟ و آن‏گاه دریابند که قرآن، خبر و پیامى است که آورنده آن پیام آورى راستگوست و بندگان خدا را به ارزش‏هاى اخلاقى فرا مى‏خواند و بر شایستگى و پارسایى تشویق مى‏کند؛ و ایمان آورند که واژه‏هاى آن، رسا و نظام آن شگفت انگیز و دل پسند و مفاهیم آن بلند و گران‏قدر است، و با این بیان و ویژگى‏ها نمى‏تواند ساخته و پرداخته دست بشر باشد.
4 . و به باور ما همه این مفاهیم و معانى و دیدگاه‏ها را مى‏توان یک جا گرد آورد و گفت: آیا به همه این امتیازات و شگفتى‏هاى قرآن نمى‏اندیشند تا همه این مفاهیم بلند و جان‏بخش را دریابند؟
وَلَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کَثیراً
در مورد این فراز نیز نظراتى آمده است: 
1 . به باور برخى، از جمله «ابن عباس» منظور این است که اگر از نزد غیر خدا بود، در سراسر آن تناقض و ناهماهنگى در واژه‏ها و مفاهیم، بسیار مى‏یافتند.
2 . اما به باور برخى دیگر منظور این است که در خبرهاى قرآن که از رازهاى درونى مردم خبر مى‏دهد ناسازگارى و ناهماهنگى بسیارى مى‏دیدند.
3 . ابوعلى مى‏گوید: منظور این است که اگر از نزد غیر خدا بود، زیبایى قالب و مفاهیم آن یکسان نبود، بلکه برخى از آیات و سوره‏ها در اوج زیبایى واژه‏ها و محتوا بود، و برخى متوسط و برخى دیگر فروتر از آن.
4 . و «ابن عباس» مى‏گوید: اگر از نزد غیر خدا بود، در آن تناقض بسیار مى‏یافتند؛ چرا که سخن انسان به ویژه هنگامى که طولانى شود و بخواهد مفاهیم گوناگون عقیدتى، اخلاقى، حقوقى و انسانى را در مراحل گوناگون باز گوید، از تناقض و ناهماهنگى تهى نخواهد بود؛ و از آن جایى که قرآن در بُعد واژه‏ها و مفاهیم، پاک وبلند و از هر عیب و ناهماهنگى منزّه است، نشانگر آسمانى بودن آن است. لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه...(106)

پیام آیه شریفه‏
پیام‏ها و درس‏هاى گوناگونى از آیه شریفه دریافت مى‏گردد که به پاره‏اى از آنها مى‏نگریم.
1 . آیه مبارکه بیانگر این واقعیت است که تقلید در اصول دین پذیرفته نیست، چرا که قرآن با صراحتى وصف ناپذیر مردم را به تفکر و تدبر فرا مى‏خواند.
2 . و نیز بیانگر آن است که مى‏توان با مراجعه آگاهانه و عادلانه به سوى قرآن، پیام و محتواى آن را دریافت و عمل کرد و این پندار که بدون حضور پیامبر و تفسیر آن حضرت نمى‏توان تفسیر قرآن را دریافت، پندارى بى‏اساس است؛ چرا که قرآن مردم را به تفکر و تدبر در آیات خویش فرا مى‏خواند.
3 . و نیز بیانگر این واقعیت است که هماهنگى کران تا کران واژه‏ها، آیات و مفاهیم قرآن، بزرگ‏ترین و زنده‏ترین سند آسمانى بودن قرآن است؛ چرا که اگر از جانب غیر خدا بود نمى‏توانست از تناقض و تضاد و اشتباه تهى باشد.
4 . و نیز نشانگر آن است که گفتار ناهماهنگ و متناقض از کارهاى خدا نیست، چرا که او از هر ناتوانى و ناهماهنگى و ضعف و عیبى پاک و منزّه است.

انواع ناهماهنگى‏ها در سخن‏
اختلاف و ناسازگارى در گفتار بر سه بخش ا ست:
1 . اختلاف به صورت تناقض در سخن و معنا؛
2 . اختلاف به صورت تفاوت و ناهماهنگى در واژه‏ها و مفاهیم؛
3 . و دیگر، اختلاف درتلاوت .
در کران تاکران قرآن شریف، اختلاف به مفهوم اول و دوم وجود ندارد؛ چرا که هر سخنور فرزانه و توانایى، گفتار خویش را حساب شده و سنجیده و حکیمانه بیان مى‏کند و از زشتى و نادرستى و تناقض به دور نگاه مى‏دارد؛ تا چه رسد به آفریدگار توانا و دانا و فرزانه هستى که از هر عیب و نقض و ضعف و خطایى پاک و منزه است؛ اما اختلاف در تلاوت و قرائت، نظیر اختلافى که در وجوه قرآن، یا شمار آیات و سوره‏هاست و یا اختلافى که در احکام و مقررات، از نظر ناسخ و منسوخ بودن است، در قرآن شریف وجود دارد و اینها عیب و نقص نیست که همه حق و درست و براساس حکمت است.
به هر حال، در قرآن شریف تناقضى وجود ندارد و به باور برخى، همین عدم وجود تناقض، دلیل آسمانى بودن قرآن است؛ چرا که اگر چنین نبود خدا در آیه مورد بحث به آن استدلال نمى نمود، و اگر استدلال نشده بود چه بسا کسى مى‏گفت که: چه مانعى دارد که گوینده توانا و فرزانه‏اى گفتار خویش را از نظر قالب و مفاهیم به‏گونه‏اى مورد دقت قرار دهد که از تناقض و تضاد مصون باشد؟ اما روشن است که طبق این بیان هنگامى مى‏توانیم عدم تناقض را از جمله اعجاز قرآن به حساب آوریم که در درجه نخست یقین داشته باشیم که قرآن پیام خداست و آورنده آن در رسالت خویش راستگوست.

پخش شایعه ممنوع‏
خداوند پس از بیان پرتوى از شکوه و عظمت قرآن مجید، دگرباره به بیان کردار نادرست نفاقگرایان و مسلمانان ساخته نشده باز مى‏گردد و مى‏فرماید:
وَ اِذا جاءَهُمْ اَمْرٌ مِنَ الْاَمْنِ اَوْ الْخَوْفِ اَذاعُوا بِهِ‏
هنگامى که گزارشى از پیروزى یا شکست که حکایت از یورش دشمن تجاوز کار به مدینه و یا عقب نشینى آنان و برقرارى نظم و امنیت دارد به آنان برسد، این گزارش را بدون تحقیق پخش مى‏کنند...
آیه شریفه بیانگر این نکته است که خدا پخش این‏گونه گزارش‏هاى بدون بررسى و تحقیق و شایعات بى‏اساس را ناخوش مى‏دارد؛ چرا که هم پخش کنندگان این‏گونه شایعه‏ها، به ناگزیر آلوده به دروغگویى مى‏گردند و هم با پخش اخبار ناگوار و وحشت آور، زنان و کودکان و مردم ناتوان را دچار وحشت و ناامنى مى‏سازند.
در ادامه آیه مى‏فرماید:
وَ لَوْ رُدُّوهُ اِلَى الرَّسُولِ وَ اِلى‏ اُولِى الْاَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مَنْهُمْ‏
و اگر آنان این گزارش‏ها را به پیامبر و پیشوایان راستین و معصوم باز مى‏گرداندند و یا بجا و بمورد سکوت بر مى‏گزیدند، هم خود از ریشه‏هاى مسائل و حقیقت رویدادها آگاه مى‏شدند و هم دیگران.
یادآورى مى‏گردد که واژه «اولى‏الامر» را حضرت صادق علیه السلام به امامان نور تفسیر فرموده‏اند و نه به دیگران؛ اما برخى آن را به دانشمندان و فقیهان همراه پیامبر معنا کرده‏اند؛ چرا که به باور آنان این گروه، از حقیقتِ رویدادهاى وحشت آور جنگ و روند اوضاع آگاه بودند و همه چیز را از پیامبر مى‏پرسیدند. برخى نیز این واژه را به مفهوم «زمامداران» جامعه گرفته‏اند.
و گروهى نیز برآنند که این واژه در این آیه شریفه در مورد فرماندهان گردان‏ها و لشکرهایى به کار رفته است که به هنگام حرکت به سوى جهاد، پیامبر گرامى به همراه آنان نبود و فرماندهى و تدبیر امور را به آنان واگذار مى‏کرد.
( لعلمه الّذین یستنبطونه )
در مورد این فراز دیدگاه‏ها یکسان نیست:
1 . به باور پاره‏اى، منظور کسانى هستند که درستى و نادرستى گزارش‏ها را مى‏فهمند و در مقامِ ارزیابى اخبار درست از نادرست هستند.
2 . اما به باور برخى دیگر، منظور کسانى هستند که در پى کسب اخبار و گزارش‏هاى جنگ مى‏باشند.
3 . پاره‏اى مى‏گویند: منظور گزارشگران اخبارند.
4 . و پاره‏اى دیگر برآنند که منظور کسانى هستند که حقیقت رویدادها و روند اوضاع را از پیامبر مى‏پرسند و حقایق را در مى‏یابند.
5 . به باور ما همه این مفاهیم و دیدگاه‏ها به هم نزدیک و با هم سازگارند. نکته دیگر این که ضمیر «منهم» به باور برخى به منافقان یا مسلمانان ساخته نشده باز مى‏گردد؛ و به باور برخى دیگر، همان‏گونه که ظاهر آیه نشانگر است، به «اُولى الامر» مى‏خورد.
وَ لَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّیْطانَ اِلّا قَلیلاً
و اگر فزون‏بخشى و مهر خدا برشما نبود جز شمارى اندک، همه از شیطان پیروى مى‏کردید.
در مورد فضل و رحمت خدا که در آیه آمده است، دیدگاه‏ها متفاوت است:
1 . به باور «ابن عباس » منظور از فضل خدا، اسلام است و منظور از رحمت او قرآن.
2 . اما به باور گروهى منظور از فضل خدا و رحمت او، پیامبر و قرآن است.
3 . و از دو امام راستین حضرت باقر و صادق - که درود خداى بر آنان باد - آورده‏اند که منظور، پیامبر و امیرمؤمنان هستند.
لاتّبعتم الشّیطان الاّ قلیلا.
در مورد این فراز از آیه شریفه نیز دیدگاه‏ها یکسان‏نیست:
1 . به باور گروهى از جمله «ابن عباس» در آیه شریفه تقدیم و تأخیرى صورت گرفته و در حقیقت این جمله از «اذاعوا» استثنا شده و این گونه است: ...اذاعوا به الاّ قلیلاً... با این بیان، معناى آیه این است که اگر فزون‏بخشى و مهر خدا بر شما نبود، جز شمارى اندک، همه گزارش‏هاى جنگ را ناسنجیده و نادرست پخش مى‏کردند.
2 . و به باور برخى دیگر از «لعلمه الّذین ...» استثنا شده و مفهوم آیه‏در حقیقت این گونه است که اگر فزون‏بخشى و رحمت خدا بر شما نبود، جز شمارى اندک، دیگران گزارش پیکار و جهاد را به صورت نادرست پخش مى‏نمودند.
3 . گروهى برآنند که باید آیه شریفه را همان‏گونه که هست بدون تقدیم و یا تأخیر ترجمه کرد. و به باور اینان، منظور این است که اگر فضل و رحمت خدا با رسالت پیامبر و فرود قرآن مجید بر آن حضرت و دعوت مردم به توحید و تقوا نبود، جز شمارى اندک، همه از شیطان پیروى مى‏کردند؛ همان‏گونه که پیش از فرود وحى و طلوع محمّد صلى الله علیه وآله چنین بود.
4 . و گروهى مى‏گویند: منظور این است که اگر فزون‏بخشى و مهر خدا بر شما نبود، و پیروزى‏ها یکى پس از دیگرى به لطف او شامل حال شما نمى‏گردید، بر اثر وسوسه شیطان و اندیشه‏هاى سست و پندارهاى ناصواب، کار به سستى اراده و ناآگاهى و سطحى نگرى مى‏کشید و آن‏گاه جز شمارى از شایستگان و یاران راستین پیامبر، دیگران از مهر و لطف خدا نومید مى‏شدند و در وعده او دسخوش تردید مى‏گشتند...
نظم و پیوند آیه‏
در مورد پیوند آیه 82 که مى‏فرماید: «افلا یتدبرون القرآن...» دو نظرآمده است:
1 . به باور برخى این آیه به آیه پیش پیوند مى‏خورد که مى‏فرماید: و یقولون طاعةٌ...
چرا که خدا بدان جهت که «داناى نهان‏هاست»، از اسرار درونى منافقان آگاه است و مى‏داند که ادعاى آنان بر فرمانبردارى از خدا و پیامبر بى‏اساس است.
2 . اما به باور گروهى دیگر این آیه شریفه به آیه 79 پیوند مى‏خورد که مى‏فرماید: و ارسلناک للناس رسولا و کفى باللّه شهیداً؛ چرا که در آن آیه روشن مى‏سازد که پیامبر فرستاده خداست، و در این آیه به سند رسالت او که قرآن است پرداخته و مردم را به تدبر و تفکر در آیات آن فرا مى‏خواند


بر گرفته شده از تبیان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد