نقل مى کنند: در بروجرد مردى یهودى بود به نام یوسف ، معروف به دکتر. او ثروت زیادى داشت ولى فرزند نداشت . براى داشتن فرزند چند زن گرفت ، دید از هیچ کدام فرزندى به دنیا نیامد. هر چه خود مى دانست و هر چه گفتند عمل کرد، از دعا و دارو، اثر نبخشید.
تهرانی
حاج ملا سلطانعلى، که از جمله عابدان و زاهدان بود، مى گوید:
در خواب به محضر مبارک امام زمان (ع) مشرف شدم ، عرض کردم : مولاى من ! آنچه در زیارت ناحیه مقدسه ذکر شده است که فَلَاندبَنَّکَ صَباحاً وَ مَساءً وَ لَاَبکِیَّنَ عَینُک بَدَلَ الدُموعِ دَماً صحیح است؟
فرمود: آرى!
گفتم: آن مصیبتى که در سوگ آن، به جاى اشک خون گریه مىکنید، کدام است؟ آن مصیبت على اکبر است؟
فرمود: نه! اگر على اکبر زنده بود، او هم در این مصیبت، خون گریه مىکرد!
گفتم : آیا مقصود مصیبت حضرت عباس (ع) است؟
فرمود: نه! بلکه اگر حضرت عباس هم در قید حیات بود، او نیز در این مصیبت خون گریه مىکرد!
عرض کردم: آیا مصیبت حضرت سیدالشهداء (ع) است؟
فرمود: نه! اگر حضرت سید الشهداء (ع) هم بود، در این مصیبت خون گریه مىکرد!
پرسیدم: پس این کدام مصیبت است؟
فرمود:
مصیبت اسیری عمهام زینب (س) است.
امان از گودال قتل گاه....
تو نیزه میخوری تن من درد میکشد
تو تشنه ای و من جگرم داد میزند!
هر وقت به قتلگاه تو نزدیک میشوم
این شمر بد دهن به سرم داد میزند ..
وای از عاشورا ..
نحر این سر که خودش جایزه دارد، دیگر
غارتِ خیمه و اموال نمیفهمم چیست؟
زره و خوود و سپر باز هم ارزش دارد..
غارتِ چادر اطفال نمیفهمم چیست!
بین گودال و شلوغیش تنش خُرد شده
نعل آوردن و پامال نمیفهمم چیست..
نویسنده : تهرانی
چه سرّی است در وجود مطهر امام حسین(ع) که دل هر عاشقی را شیفته خود میکند و حتی غیر مسلمانان هم ایشان را دوست دارند. در این مجال اندک با هم همراه میشویم و سری به آیینهای عزاداری ارامنه و زرتشتیان در عزای امام حسین(ع) میزنیم و سه پرده دلنشین از علاقه و محبت غیر مسلمانان به سیدالشهدا(ع) را به تجربه مینشینیم.
حنظله فرزند «اسعد» که او فرزند «شِبام بن عبدالله» از قرآء و بزرگان شیعه است. او از قبیله همدان بود. حنظله مردی فصیح، بلیغ و شجاع بود
.لاتـَرفع حــاجَتَک إلاّ إلـى أحـَدٍ ثَلاثة: إلـى ذِى دیـنٍ، اَو
مُــرُوّة اَو حَسَب
جز به یکى از سه نفر حاجت مبر: به دیندار، یا صاحب مروت، یا کسى که اصالت خانوادگى
داشته باشد
(تحف العقول ، ص 251)
نافع بن هلال
از اصحاب امیرالمؤمنین علیهالسلام و مردى بزرگوار و شجاع و قارى قرآن و نویسنده حدیث بود و در جنگهاى جمل و صفین و نهروان در خدمت على علیهالسلام شمشیر مىزد، و چون امام حسین علیهالسلام به سمت عراق آمد، نافع و سه نفر دیگر از یارانش در میان راه به آن حضرت پیوستند.
مرحوم شیخ صدوق رحمة اللّه علیه در کتاب خود آورده است :
در یکى از روزها شخصى ، محضر مبارک امام حسین علیه السّلام شرفیاب
شد و ضمن احوال پرسى عرضه داشت : یا ابن رسول اللّه ! در چه حالتى هستى ؟ و شب را
چگونه به صبح آورده اى ؟
حضرت در جواب فرمود: در حالتى به سر مى برم که پروردگارم در هر
لحظه شاهد و ناظر بر اعمال و کردارم مى باشد.
و آتش دوزخ را بر سر راه خود مى بینم ، مرگ که به دنبال من است ،
هر لحظه مرا مى جوید؛ و مى دانم که محاسبه ، نسبت به گفتار و کردارم حتمى است ، پس
سعادت و خوشبختى خود را در گرو اعمال و گفتار خود مى دانم ؛ و هر آنچه را دوست
داشته باشم ، به آن دست نمى یابم ؛ و از آنچه بى زار و ناخرسندم ، نمى توانم خود
را برهانم ؛ و بالا خره باید تابع مقدّرات الهى ، باشم ؛ و ایمان دارم که تمامى
امور من به دست دیگرى است ، که اگر بخواهد مرا مؤ اخذه مى کند؛ و اگر مایل باشد
مرا عفو مى نماید. پس با یک چنین حالتى کدام فقیرى در پیشگاه خداوند، از من فقیرتر
و نیازمندتر خواهد بود
نویسنده : تهرانی
روزی امام حسین (ع) از جائی عبور میکرد دید جوانی به سگی غذا می دهد، به او فرمود: به چه انگیزه این گونه به سگ مهربانی می کنی ؟
او عرض کرد: من غمگین هستم ، می خواهم با خشنود کردن این حیوان غم و اندوه من مبدل به خشنودی گردد، اندوه من از این رواست که من غلام یک نفر یهودی هستم و می خواهم از او جدا شوم.
امام حسین (ع) با آن غلام نزد صاحب او که یهودی بود آمدند، امام حسین (ع) دویست دینار به یهودی داد، تا غلام را خریداری کرده و آزاد سازد.
یهودی گفت : این غلام را به خاطر قدم مبارک شما که به در خانه ما آمدی به شما بخشیدم و این بوستان را نیز به غلام بخشیدم و آن پول مال خودتان باشد.
امام حسین (ع) هماندم غلام را آزاد کرد و همه آن بوستان و پول را به او بخشید وقتی که همسر یهودی ، این بزرگواری را از امام حسین (ع) دید گفت :من مسلمان شدم و مهریه ام را به شوهرم بخشیدم و به دنبال او شوهرش گفت : من نیز مسلمان شدم و این خانه ام را به همسرم بخشیدم
حضرت زهرا علیها السلام فرمودند:
هرگاه گریه کنندگان بر حسینم داخل بهشت شوند، من هم داخل بهشت میشوم.
(اشک حسینى سرمایه شیعه به نقل از البکا ص ۸۶)
امام سجاد علیه السلام فرمود : زمین کربلا، در روز رستاخیز، چون ستاره مرواریدى مىدرخشد و ندا در مىدهد کهمن زمین مقدس خدایم، زمین پاک و مبارکى که پیشواى شهیدان و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است .
ادب الطف، ج 1، ص 236، به نقل از کامل الزیارات، ص 268
این وجود مبارک که از رحمت، علم، لطف و از فیوضات خدا پر است، این وجود مبارک که پیغمبر صلى الله علیه و آله می فرماید: آقاى تمام اولین و آخرین شهیدان می باشند، آقاى همه شهیدان، شهداى کربلا هستند و آقاى شهداى کربلا حسین من است؛ یعنى شهیدى به آقایى أبى عبدالله در عالم نیست. همه می دانیم کتاب با عظمت «کامل الزیارات» که بعضى از مراجع تقلید وقتى می خواهند یک روایت از آن کتاب نقل کنند می گویند ما سند و راوى نقل کننده را نمی خواهیم، همین که در این کتاب این روایت آمده ما به آن فتوا می دهیم، در این کتاب امام صادق علیه السلام می فرماید: پروردگار هر شب جمعه هفتاد بار حسین را زیارت می کند. البته من نمی دانم زیارت خدا چگونه است؟ یعنى جلوه به قلب ایشان می کند، همان چیزى که حضرت موسى علیه السلام در کوه طور خواست.زینب کبرى علیها السلام می فرماید: سى و هفت سالى که برادرم در عصر پدرم امیرالمؤمنین بود یکبار پدرم او را به یا حسین صدا نزد، هر وقت می خواست او صدا کند، امیرالمؤمنین علیه السلام تمام قد از جا بلند می شد، یک حالت ادب به خود می گرفت و آرام می گفت: «الىّ یا ابا عبدالله» نام او را نمی گفت.
نویسنده : تهرانی
آیه ایثار آیه 9 سوره حشر وَ الَّذینَ تَبَوَّؤُا
الدَّارَ وَ الْإیمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ وَ لا
یَجِدُونَ فی صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَ یُؤْثِرُونَ عَلى
أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ
فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ و [ نیز ] کسانی که قبل
از [ مهاجران ] در [ مدینه ] جای گرفته و ایمان آورده اند هر کس را که به سوی آنان
کوچ کرده دوست دارند و نسبت به آنچه به ایشان داده شده است در دلهایشان حسدی نمی
یابند و هر چند در خودشان احتیاجی [ مبرم ] باشد ، آنها را بر خودشان مقدّم می
دارند. و هر کس از خسّت نفس خود مصون ماند ، ایشانند که رستگارانند.
پیامبر اکرم (ص(
ای مردم! این علی(ع) ، برادر و وصی من و مخزن
علم و خلیفه و جانشین من است بر امّت. علی(ع) مفسّر قرآن، کتاب خداست اوست که مردم
را به حق دعوت میکند و اوست که به هرچه موجب رضا و خوشنودی خداست، عمل کننده است.
اوست
که دشمنان حق، در پیکار و ستیز و به فرمانبرداری و اطاعت از خدا، سخت کوش و باز
دارنده مردمان از معاصی و نا فرمانیهاست