ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
ابی حجاف (از محمدبن عمر بن حسن)، از زینب، به نقل از فاطمه علیهاالسلام و اشجع، بلیدبن سلیمان (از ابی حجاج، محمدبن عمرو هاشمى) اززینب (س) دختر على علیهالسلام نقل کرد که فاطمه علیهاالسلام فرمود:
قالت فاطمه علیهاالسلام : ان رسول الله قال لعلى اما انک یابنابىطالب و شیعتک فىالجنه» «و سیجىء اقوام ینتحلون حبک ثمیمرقون من الاسلام کمایمرق السهم من الرمیه
رسول خدا به على علیهالسلام فرمود: اى پسر ابوطالب! همانا تو و رهروان تو در بهشت اند و به زودى قومى می آیند که از دوستى تو سخن می گویند. آنگاه از اسلام فرار می کنند مانند پرتاب شدن تیر از کمان.
مناقب الخارزمی، ص 257
در اهمیت هوش و ذکاوت آن بانوى بزرگوار همین بس که خطبه طولانى و بلندى را که حضرت صدیقه کبرى فاطمه زهرا صلوات اللّه و سلامه علیها در دفاع از حق امیرالمؤمنین علیهالسّلام و غصب فدک در حضور اصحاب پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ایراد فرمودند، حضرت زینب علیها السلام روایت فرموده است.
به گزارش «شیعه نیوز» ،شبکه تلویزیونی پرس تی وی اعلام کرد که جمعه شب گلوله های خمپاره به زیارتگاه حضرت زینب (سلام الله علیها) در حومه دمشق، پایتخت سوریه، اصابت کرد.
فیض الاسلام مى فرماید:
بیش از دوازده سال پیش به درد شکم گرفتار شدم و معالجه اطباء سودى نبخشید. براى استشفاء به اتفاق و همراهى اهل بیت و خانواده به کربلاى معلى مشرف شدیم . در آن جا هم سخت مبتلا گشتم . روزى دوستى از زایرین در نجف اشرف ، من و گروهى را به منزلش دعوت نموده ، با اینکه رنجور بودم ، رفتم . در بین گفت و گوهاى گوناگون ، یکى از علماء (ره ) که در آن مجلس حضور داشت ، فرمود:زینب کبرى ، ص 4.
برخلاف اخبار برخی رسانه های مغرض، وضعیت حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) پس از حمله موشکی کاملا آرام و خوب است.
باد به موی سرت افتاد دلم ریخت
تا اشک ز چشم ترت افتاد، دلم ریخت
امروز میان تو و حُرّ ابن ریاحی
تا صحبتی از مادرت افتاد، دلم ریخت
ای آینه ی خواهر خود تا که غبار
این دشت به دور و برت افتاد دلم ریخت
امروز که یک مرتبه در موقع بازی
بر روی زمین دخترت افتاد دلم ریخت ..
درباره ی تنهایی و بی یاوری تو
تا زمزمه در لشگرت افتاد دلم ریخت
خورشید من امروز که این سایه ی شوم ِ
سرنیزه به روی سرت افتاد دلم ریخت
...
نقل مى کنند: در بروجرد مردى یهودى بود به نام یوسف ، معروف به دکتر. او ثروت زیادى داشت ولى فرزند نداشت . براى داشتن فرزند چند زن گرفت ، دید از هیچ کدام فرزندى به دنیا نیامد. هر چه خود مى دانست و هر چه گفتند عمل کرد، از دعا و دارو، اثر نبخشید.
تهرانی
حاج ملا سلطانعلى، که از جمله عابدان و زاهدان بود، مى گوید:
در خواب به محضر مبارک امام زمان (ع) مشرف شدم ، عرض کردم : مولاى من ! آنچه در زیارت ناحیه مقدسه ذکر شده است که فَلَاندبَنَّکَ صَباحاً وَ مَساءً وَ لَاَبکِیَّنَ عَینُک بَدَلَ الدُموعِ دَماً صحیح است؟
فرمود: آرى!
گفتم: آن مصیبتى که در سوگ آن، به جاى اشک خون گریه مىکنید، کدام است؟ آن مصیبت على اکبر است؟
فرمود: نه! اگر على اکبر زنده بود، او هم در این مصیبت، خون گریه مىکرد!
گفتم : آیا مقصود مصیبت حضرت عباس (ع) است؟
فرمود: نه! بلکه اگر حضرت عباس هم در قید حیات بود، او نیز در این مصیبت خون گریه مىکرد!
عرض کردم: آیا مصیبت حضرت سیدالشهداء (ع) است؟
فرمود: نه! اگر حضرت سید الشهداء (ع) هم بود، در این مصیبت خون گریه مىکرد!
پرسیدم: پس این کدام مصیبت است؟
فرمود:
مصیبت اسیری عمهام زینب (س) است.