بحث توکل بر خدا در سوره ها و آیات فراوانی مطرح شده است که به تفسیر یکی از این آیات می پردازیم
سوره النساء آیه 81
وَیَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُواْ مِنْ عِندِکَ بَیَّتَ طَآئِفَةٌ
مِّنْهُمْ غَیْرَ الَّذِی تَقُولُ وَاللّهُ یَکْتُبُ مَا یُبَیِّتُونَ فَأَعْرِضْ
عَنْهُمْ وَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ وَکَفَى بِاللّهِ وَکِیلاً
81.
And they say: Obedience. But when they go out from your presence, a party of
them decide by night upon doing otherwise than what you say; and Allah writes
down what they decide by night, therefore turn aside from them and trust in
Allah, and Allah is sufficient as a protector.
![](http://s1.picofile.com/file/7480051391/499375_OTEOmwgn.jpg)
تفسیر مجمع البیان
ترجمه
78. هر
کجا باشید، گرچه در [دژها و] برجهاى استوار[ پناه گرفته ]باشید،[ باز هم ] مرگ
شما را در خواهد یافت؛ و [مردم نفاق پیشه این گونهاند که ] اگر [پیروزى و ]خیرى
به آنان برسد مىگویند: این از نزد خداست، و اگر [رویداد ناگوار و] بدى به آنان
برسد، مىگویند: این از نزد توست. اى پیامبر! بگو: همه [اینها] از نزد خداست؛ پس
این گروه را چه شده است که نمىخواهند سخنى را[آن گونه که شایسته و بایسته است ]در
یابند؟
79. هر آنچه از [نیکى و ]خوبى به تو
برسد از [جانب ] خداست و هر آنچه بدى [و ناراحتى ] به تو برسد از [جانب ] خود
توست؛ و ما تو را به عنوان پیامبر براى مردم فرستادیم؛ و همین بس که خدا گواه
[برهمه کارها] است
.80هر
کس از پیامبر فرمانبردارى کند، بى تردید از خدا فرمان برده است؛ و هر کس [از پیام
ما] روى برتابد [و سرباز زند، تو اندوه به دل راه مده؛ چرا که ] ما تو را بر آنان
به عنوان نگهبان نفرستادهایم.
81. و [آنان در برابر دیدگان تو
]مىگویند: [ما] فرمانبرداریم؛ اما آنگاه که از نزد تو بیرون مىروند، گروهى از
آنان شبانه جز آنچه تو مىگویى [در سر مىپرورند و]به چاره اندیشى مىنشینند؛ و
خدا آنچه را که شبانه [در جهت مخالفت تو ] در سر مىپرورند [در پرونده عملکردشان]
مىنویسد. پس [تو اى پیامبر! ]از آنان روى بگردان و بر خدا توکل کن، و کارسازى خدا
[تو را ]بسنده است.
82. پس چرا در [آیات ] قرآن
نمىاندیشند؟! با این که اگر[ این کتاب پرشکوه] از نزد غیر خدا بود، بى گمان
ناهماهنگى بسیارى در [کران تا کران ]آن مىیافتند.
83. و هنگامى که گزارشى از امنیت و
یا ترس [و وحشت ]به آنان رسد، [بدون بررسى درست،] آن را پخش مىکنند؛ در حالى که
اگر آن را به پیامبر و به صاحبان امر - که از آنان هستند - باز مىگرداندند،آنان
که [به راستى] در اندیشه روشن شدنِ [واقعیت ]آن هستند، آن [واقعیت ] را در
مىیافتند. و اگر فزون بخشى خدا برشما و رحمت او نبود، جز شمارى اندک، همه از
شیطان پیروى مى نمودید.
نگرشى بر واژهها
(بروج): این واژه جمع «برج» به
مفهوم آشکارشدن است؛ و اگر به زن گفته مىشود: «تبرجت المرئة»، منظور این است که
آن زن زیبایىهاى خود را آشکار و جلوه گر ساخت. و به همینتناسب به معناى «برج و
بارو» که از دیگر ساختمانها بلندتر و آشکارتر است به کار مىرود.
(مشیّده): به ساختمانى که با گچ برى
آراسته شده است گفته مىشود. و واژه «شید» به مفهوم «گچ» آمده است.
( فقه ): به مفهوم فهم و درک و
دریافت؛ و فقیه نیز به معناى داناى به فقه و حقوق و مقررات اسلامى است.
( تبییت): تدبیر و نقشه نهانى کشیدن
در شب.
( تدبر): نگرش دقیق به فرجام کارها؛
و «تدابر» به مفهوم دشمنى و گسستن پیوندهاست.
( اختلاف) : ناسازگارى کامل دو
پدیده با هم، بسان شب و روز و سیاهى و سفیدى.
( اذاعوا ): از ریشه «اذاعه»
برگرفته شده که به مفهوم پخش و گسترش بخشیدن آمده است.
( استنباط) : به مفهوم استخراج است.
تفسیر
در آیات پیش سخن از تخلف ورزان از جهاد و دفاع بود، در این آیه شریفه
نیز روى سخن با آنان است که مىفرماید:
اَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فى
بُرُوجٍ مُشَّیدَةٍ
شما در هر کجا باشید و هر کجا پناه برید، گرچه به پندار خودتان در
دژهاى تسخیر ناپذیر و استوار هم پناه گیرید، باز هم مرگ شما را در خواهد یافت.
واژه (بروج)
در مورد معناى این واژه، دیدگاهها متفاوت است:
1 . به
باور گروهى از جمله «مجاهد» منظور از «برجها»، کاخهاى سر به آسمان ساییدهاند.
2 . اما به باور گروهى دیگر، منظور برجهایى
است که در آسمانها پدید آمدهاند.
3 . پارهاى
مىگویند: منظور برجهاى آسمانى است که خورشید در آنها قرار مىگیرد.4 . و
پارهاى مىگویند: منظور خانههایى است که از هر سو در دژهایى استوار قرار دارند.
5 . و «ابن عباس» نیز بر این عقیده
است که منظور دژها و قلعههاست.
در مورد واژه «مُشَیَّده» نیز دیدگاهها یکسان نیست: 1. پارهاى
آن را به مفهوم «ساختمانى که گچ کارى شده است» معنا کردهاند.
2 . و پارهاى به مفهوم «آراسته شده
به وسیله گچ برى».
3 . و
برخى نیز گفتهاند: منظور از آن، ساختمانهاى بلند و چند طبقه است.
وَ اِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ
اِنْ تُصِْبهُمْ سَیِّئَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عَنْدِکَ
و اگر پیروزى یا رویداد خوشایندى به آنان رسد، مىگویند: این پیشامد
از سوى خداست؛ اما اگر رویداد بد و یا شکستى گریبانگیرشان گردید، مىگویند: از
جانب توست.
منطق عناصر زبون و فریبکار
در مورد گویندگان این سخن و ماهیت آنان دیدگاهها متفاوت است:
1 . به
باور برخى، این سخن از یهود است و آنان با اشاره به پیامبر مىگفتند: از روزى که
این مرد به شهر و دیار ما گام نهاد، مزرعهها و درختان و میوههاى ما دچار نوعى
کاهش گردید.
با این بیان، منظور آیه شریفه این است که اگر آنان به فراوانى نعمت
برسند، مىگویند: این نعمتهاى بسیار از سوى خداست و نه هیچ کس دیگر؛ اما اگر دچار
خشکسالى و قحطى گردند، ناجوانمردانه مىگویند این از شومى وجود پیامبر است؛ و این
شگرد این تبهکاران، سابقهاى دیرین دارد؛ چرا که در مورد پیامبرشان موسى علیه
السلام نیز همین پندار بىاساس را مىبافتند: «... و ان تصبهم سیّئة یطیّروا بموسى
و من معه...».(101)
2 . و
به باور برخى دیگر از جمله «ابن عباس» گوینده این سخن بىاساس، «عبدالله بن ابىّ»
و یارانش بودند که در پیکار «احد» تخلّف ورزیدند و براى فریب خود و دیگران
مىگفتند: اگر آنان که کشته شدند، نزد ما مىماندند، نمىمردند و کشته
نمىشدند(102). با این بیان منظور آیه شریفه این است که: اگر به آنان پیروزى و
بهرهاى از غنایم برسد، با شادمانى مىگویند: این از جانب خداست؛ اما اگر بر اثر
عملکرد نادرست آنان شکست و ناکامى گریبانشان را گرفت، مىگویند: این، از نادرستى
تدبیر پیامبر است.
3 . پارهاى
برآنند که آیه شریفه شامل هر دو گروه مىگردد؛ چرا که هم یهود به پیامبر خویش چنین
اهانتى مىنمودند و هم نفاق پیشگان به پیامبر اسلام؛ و به باور ما این دیدگاه درست
است.
4 . و
پارهاى نیز براین عقیذهاند که این سخن بیانگر وصف کسانى است که در آیه پیشین از
آنان سخن رفت؛ همانانکه مىگفتند: «پروردگارا، چرا پیکار را بر ما مقرر
داشتى...؟»(103)
دو واژه «حسنه» و «سیّئه»، به باور مفسّران، به مفهوم هر رویدادى است
که در آشکار و نهان براى انسان پیش آید و در آنها آسایش و سختى و نعمت و مصیبت و
فراوانى و قحطى باشد. برخى نیز برآنند که منظور از واژه نخست پیروزى و غنیمت است و
منظور از واژه دوم شکست و کشته شدن.
قُلْ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَمالِ هؤُلاءِ الْقَومِ لایَکادُونَ
یَفْقَهُونَ حَدیثاً
هان اى پیامبر! به آنان بگو: مرگ و زندگى، و فراوانى و قحطى، و شکست
و پیروزى، همه از جانب خداست و براساس تدبیر و تقدیر آفریدگار هستى خواهد آمد و
کسى توان جلوگیرى ندارد. او با این فراز و نشیبها، و رخدادهاى خوشایند و
ناخوشایند، هم به کسانى که سپاس نعمتهایش را مىگزارند پاداش مىدهد و هم به
کسانى که در برابر رویدادهاى ناگوار و مصیبتها شکیبایى مىورزند. بنابراین چرا
این گروه نفاقگرا حاضر نیستند مفاهیم بلند و انسانساز قرآن را آنگونه که شایسته
است دریابند، و بخاطر روى برتافتن از حق و آیات خدا از کتاب او دور شدهاند؟
و به باور برخى چرا اینان حقیقت پیام خدا را - که همه چیز از جانب
اوست - در نمىیابند.
سرچشمه خوبىها و پیروزىها
در ادامه سخن در همین مورد، قرآن به سرچشمه نیکىها و سرفرازىها و
پیروزىها اشاره مىکند و مىفرماید:
ما اَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ
هر آنچه از نیکىها و پیروزىها به تو رسد، از جانب خداست؛ اما هر
آنچه از شکستها و بدىها دامنگیرت گردد، از سوى خودت به تو رسیده است.
به باور برخى در آیه شریفه روى سخن با پیامبر گرامى است اما منظور از
محتواى آن، امّت آن حضرت است؛ اما به باور گروهى روى سخن با انسان است، و منظور از
واژه «حسنة» نیز نعمت گرانبهاى دین و دیگر نعمتهاى خداست.
وَ ما اَصابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ
در مورد دو واژه «حسنه» و سیّئه » که در آیه شریفه آمده، دیدگاهها
یکسان نیست.
1 . ابن عباس بر آن است که منظور از
واژه نخست، غنایمِ پیکار «بدر»، و منظور از واژه دوم شکست و ناراحتى روز «اُحُد»
است.
2 . اما
«ابومسلم» بر این عقیده است که منظور آیه شریفه و پیام آن این است که: مردم مسلمان
در پیکار « بدر»، با ایمان و اخلاص تلاش کردند و فرمان خدا و پیامبر را به جان
خریدند و خدا نیز پیروزى را به آنان هدیه کرد، اما در پیکار «اُحُد» خدا و
پیامآورش را نافرمانى نمودند و در نتیجه دستخوش پراکندگى و شکست شدند.
3 . به
باور برخى منظور از واژه «حسنه»، اطاعت و فرمانبردارى است، و منظور از «سیئه»
نافرمانى خدا و پیامبر.
4 . اما
به باور برخى دیگر این آیه شریفه بسان آن آیه است که مىفرماید: «و جزاء سیّئة
سیّئة مثلها...».(104) کیفر بدى و گناه، بسان آن، بدى و کیفر خواهد بود...
5 . و
گروهى نیز مىگویند: منظور از واژه نخست، نعمت و پیروزى و آسایش است، و منظور از
واژه دوم، خشکسالى و قحطى و گرفتارىهایى است که به خاطر نافرمانى خدا و بیدادگرى
دامانگیر انسانها مىگردد؛ گرچه برخى از بلاها و مشکلات نیز از لطف و حکمت خداست
تا انسان آزمون گردد و پاداش سپاسگزاران و شکیبایان را بگیرد، و همیشه جنبه کیفرى
ندارد.
و بلاها را بدان دلیل «سیئه» نامیده است که انسان به طور طبیعى از
آنها گریزان است و گرنه آنها پسندیده هستند و زشتى ندارند. با این بیان تفسیر آیه
شریفه این مىشود که: همه سلامتىها، نعمتها، رزق و روزىها، و ارزشهاى مادى و
معنوى که نصیب شما مىگردد، از جانب خداست، اما رنجها و فشارها و گرفتارىها و
مشکلاتى که بر اثر نافرمانى خدا گریبانگیر شما مىگردد، ثمره عملکرد نادرست خود
شماست.
نظیر این هشدار در آیه دیگرى نیز آمده است که مىفرماید: «و ما
اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم...».(105) و هر مصیبتى به شما برسد به خاطر
کارهایى است که انجام دادهاید.
به باور «بلخى» تفسیر این آیه این گونه است: هر رنج و مصیبتى که به
انسان برسد، کفّاره گناهان صغیره و یا کیفر گناهان کبیره و یا هشدارى است که به
خاطر کوتاهى در انجام وظایف دامنگیرش شده است.
پیامبر گرامى مىفرماید:
ما من خدشٍ بعودٍ و لا اختلاج عرق و لا عثرة قدم إلاّ بذنب و ما یعفو
اللّه عنه اکثر.
هر خراشى که در بدن شما به وسیله خارى پدید مىآید، یا رگى از رگها
پاره مىگردد، و یا هر لغزش پایى پیش مى آید، همه آنها بر اثر گناه و نافرمانى
خداست؛ و تازه آنچه خدا در پرتو مهرش نادیده مىگیرد و مىبخشد بیشتر است.
(على بن عیسى) مىگوید: آیه شریفه
نشانگر آن است که آفریدگار پرمهر و فرزانه هیچ رنج و گرفتارى براى انسان پیش
نمىآورد، جز این که به یکى از دو دلیل است: یا به خاطر مهر اوست تا انسان به خود
آید و به پاداش سپاس و شکیبایى برسد، و یا به خاطر کیفر اشتباهاتى است که از او
سرزده است، چرا که رنجها و گرفتارىها، هر گاه بر اثر گناه گریبان انسان را
بگیرد، یا کیفر گناه است و یا جنبه هشدار و تأدیب دارد.
وَ اَرْسَلْناکَ لِلنَّاسِ رَسُولاً
و ما تو را براى مردم به عنوان پیام آورى فرستادیم؛ و این کار ما،
خود بزرگترین نعمت و نیکى است و مخالفت با پیام تو، گناه و زشتکارى و بیدادگرى
است.
در مورد چگونگى پیوند این فراز از آیه به فرازهاى پیشین گفتهاند:
منظور این است که هر چه به آنان برسد از شومى گناهان آنهاست و تو پیام آورى هستى
که فرمانبردارى از تو، بسان فرمانبردارى از خدا، و نافرمانىات بسان نافرمانى
اوست. با این بیان تو سرچشمه خوبىها هستى و نباید شومى گناهانشان را به تو نسبت
دهند.
وَ کَفى بِاللَّهِ شَهیداً
و گواهى خدا بر رسالت و صداقت تو بسنده است. و به باور برخى خدا براى
گواهى بر نیک و بد بندگان و عملکرد آنان کافى است. با این بیان هدف این فراز از
آیه این است که مردم را به نیکىها تشویق و از بدىها هشدار دهد.
حقیقت فرمانبردارى از پیامبر
در این آیه شریفه خدا مردم را به فرمانبردارى از پیامبر فرا مىخواند
و روشن مىسازد که فرمانبردارى از او در حقیقت فرمانبردارى از آفریدگار هستى است.
مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ اَطاعَ اللَّهَ
و هر کس از پیامبر فرمان برد، در حقیقت از خدا فرمان برده است، چرا
که آن حضرت چیزى از خود نمىگوید و آنچه بگوید و بخواهد و دستور دهد، مقررات خدا و
خواست او را بیان فرموده است.
وَ مَنْ تَوَلَّى فَما اَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفیظاً
و هر کس از پیام ما سرباز زند و روى برتابد، تو در برابر عملکرد
ناهنجار آنان مسئول نخواهى بود، چرا که تو را به سوى جامعه و مردم نفرستادهایم که
از رویگردانى آنان جلوگیرى نموده و آنان را به پذیرش حق و عدالت مجبور سازى .
پارهاى برآنند که این آیه شریفه مربوط به آغاز بعثت و پیش از فرود
حکم جهاد است که به پیامبرگرامى پیام آمد که: «...اِنْ عَلَیکَ اِلاّ الْبَلاغ...»
وظیفه تو تنها رساندن پیام خداست. اما به باور پارهاى دیگر منظور این است که تو
را فرستادیم که نگهبان آنان باشى و آنها را از گناه و نافرمانى خدا باز دارى.
گفتنى است که آیه شریفه، از سویى خاطر خطیر پیامبر را از رویگردانى
حق ستیزان آرامش مىبخشد، و از دگرسو، مقام والاى او را به تابلو مىبرد تا همگان
دریابند که فرمانبردارى از او، فرمانبردارى از خداست و سیره وسنّت واقعى او بسان
وحى است.
مهمترین خصلتهاى دورویان
در ادامه سخن، این نکته را روشن مىسازد که دورویان مردمى هستند که
در زبان و به ظاهر فرمانبردار خدا و پیامبرند، اما در درون و در نهان نافرمانى
مىکنند.
وَ یَقُولُونَ طاعَةٌ
در مورد گویندگان این سخن، دو نظر است:
1 . به باور گروهى دورویان
مىگویند: اى پیامبر، شیوه و روش ما فرمانبردارى از خدا و پیام آور اوست.
2 . اما
به باور گروهى دیگر: گوینده این سخن همان مسلمانانى هستند که در چند آیه پیش از
آنان سخن رفت و یادآورى گردید که آنان از شرکگرایان، بیشتر از خدا مىترسند.
فَاِذا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِکَ بَیَّتَ طائِفَةٌ مَنْهُمْ غَیْرَ
الَّذى تَقُولُ
در مورد این فراز نیز دیدگاهها یکسان نیست:
1 . به
باور برخى از مفسّران، منظور این است که آنان هنگامى که از حضور تو بیرون مىروند،
ضمن دروغ انگاشتن رسالت و دعوتت در نشستهاى شبانه،چیزى جز آنچه شما مىگویى در سر
مىپرورند و بر ضدّ تو و راه رسم آسمانى و بشر دوستانهات نقشه مىکشند.
2 . اما به باور گروهى دیگر، منظور
این است که آنچه را شما از جانب خدا برایشان خواندهاى، پس از بیرون رفتن، در
نشستهاى شبانه همه را تغییر مىدهند؛ چرا که آنان در اندیشه سرپیچى از انجام
مقررات خدا و نادیده گرفتن هشدارهاى اویند.
3 . و
پارهاى برآنند که منظور آیه این است که آنان شبانگاهان در نشستهاى سرّى خود خلاف
آنچه روزها اظهار و اعلان مىکنند بر زبان مىرانند و در سر مىپرورند.
وَ اللَّهُ یَکْتُبُ ما یُبَیِّتُونَ
و خدا تدبیرهاى خیانتبار آنان را در لوح محفوظ به ثبت مىرساند تا
کیفرشان دهد. پارهاى نیز بر آنند که اندیشههاى شرربار آنان را مىنویسد تا به تو
خبر دهد.
فَاَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ کَفى بِاللَّهِ
وَکیلاً
و سرانجام خدا به پیامبرش فرمان مىدهد که از آنان روى بگردان و
اکنون کارى به کارشان نداشته باش و نقشههایشان را نادیده بگیر تا توحید و
توحیدگرایى در دلها و جانها و جامعه استقرار یابد، و برخدا اعتماد بنما! و خدا
براى حفظ تدابیرى که به او وا گذارى، تو را بسنده است.
سند جاودانه رسالت پیامبر
قرآن پس از نکوهش دورویان و آرامش خاطر بخشیدن به پیامبر اینک
مىفرماید:
اَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرآنَ
آیا یهود و نفاق پیشگان درباره قرآن نمىاندیشند؟
در تفسیر این آیه شریفه دیدگاهها متفاوت است:
1 . به باور برخى منظور این است که
آیا درباره قرآن نمىاندیشند تا بدانند که از آوردن کتابى همانند آن ناتوانند، و
آنگاه به آسمانى بودن آن ایمان آورند؟
2 . اما
به باور برخى دیگر منظور این است که آیا درباره آن نمىاندیشند تا دریابند که
مفاهیم آن منظم، مقررات آن موزون و متناسب، و آیات و واژههاى آن دلنشین و هماهنگ
و کران تا کران آن گواه درستى و سنجیده بودن ظاهر و باطن آن است؟
3 . پارهاى
مىگویند: منظور این است که آیا اینان درباره قرآن نمىاندیشند تا بدانند که چگونه
تمامى حکمتها را فرا گرفته و به نیکىها و شایستگىها فرمان مىدهد و از ضد
ارزشها باز مىدارد؟ و آنگاه دریابند که قرآن، خبر و پیامى است که آورنده آن
پیام آورى راستگوست و بندگان خدا را به ارزشهاى اخلاقى فرا مىخواند و بر شایستگى
و پارسایى تشویق مىکند؛ و ایمان آورند که واژههاى آن، رسا و نظام آن شگفت انگیز
و دل پسند و مفاهیم آن بلند و گرانقدر است، و با این بیان و ویژگىها نمىتواند
ساخته و پرداخته دست بشر باشد.
4 . و
به باور ما همه این مفاهیم و معانى و دیدگاهها را مىتوان یک جا گرد آورد و گفت:
آیا به همه این امتیازات و شگفتىهاى قرآن نمىاندیشند تا همه این مفاهیم بلند و
جانبخش را دریابند؟
وَلَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً
کَثیراً
در مورد این فراز نیز نظراتى آمده است:
1 . به
باور برخى، از جمله «ابن عباس» منظور این است که اگر از نزد غیر خدا بود، در سراسر
آن تناقض و ناهماهنگى در واژهها و مفاهیم، بسیار مىیافتند.
2 . اما
به باور برخى دیگر منظور این است که در خبرهاى قرآن که از رازهاى درونى مردم خبر
مىدهد ناسازگارى و ناهماهنگى بسیارى مىدیدند.
3 . ابوعلى مىگوید: منظور این است
که اگر از نزد غیر خدا بود، زیبایى قالب و مفاهیم آن یکسان نبود، بلکه برخى از
آیات و سورهها در اوج زیبایى واژهها و محتوا بود، و برخى متوسط و برخى دیگر
فروتر از آن.
4 . و
«ابن عباس» مىگوید: اگر از نزد غیر خدا بود، در آن تناقض بسیار مىیافتند؛ چرا که
سخن انسان به ویژه هنگامى که طولانى شود و بخواهد مفاهیم گوناگون عقیدتى، اخلاقى،
حقوقى و انسانى را در مراحل گوناگون باز گوید، از تناقض و ناهماهنگى تهى نخواهد
بود؛ و از آن جایى که قرآن در بُعد واژهها و مفاهیم، پاک وبلند و از هر عیب و
ناهماهنگى منزّه است، نشانگر آسمانى بودن آن است. لا یأتیه الباطل من بین یدیه و
لا من خلفه...(106)
پیام آیه شریفه
پیامها و درسهاى گوناگونى از آیه شریفه دریافت مىگردد که به
پارهاى از آنها مىنگریم.
1 . آیه
مبارکه بیانگر این واقعیت است که تقلید در اصول دین پذیرفته نیست، چرا که قرآن با
صراحتى وصف ناپذیر مردم را به تفکر و تدبر فرا مىخواند.
2 . و
نیز بیانگر آن است که مىتوان با مراجعه آگاهانه و عادلانه به سوى قرآن، پیام و
محتواى آن را دریافت و عمل کرد و این پندار که بدون حضور پیامبر و تفسیر آن حضرت
نمىتوان تفسیر قرآن را دریافت، پندارى بىاساس است؛ چرا که قرآن مردم را به تفکر
و تدبر در آیات خویش فرا مىخواند.
3 . و
نیز بیانگر این واقعیت است که هماهنگى کران تا کران واژهها، آیات و مفاهیم قرآن،
بزرگترین و زندهترین سند آسمانى بودن قرآن است؛ چرا که اگر از جانب غیر خدا بود
نمىتوانست از تناقض و تضاد و اشتباه تهى باشد.
4 . و
نیز نشانگر آن است که گفتار ناهماهنگ و متناقض از کارهاى خدا نیست، چرا که او از
هر ناتوانى و ناهماهنگى و ضعف و عیبى پاک و منزّه است.
انواع ناهماهنگىها در سخن
اختلاف و ناسازگارى در گفتار بر سه بخش ا ست:
1 . اختلاف
به صورت تناقض در سخن و معنا؛
2 . اختلاف
به صورت تفاوت و ناهماهنگى در واژهها و مفاهیم؛
3 . و دیگر، اختلاف درتلاوت .
در کران تاکران قرآن شریف، اختلاف به مفهوم اول و دوم وجود ندارد؛
چرا که هر سخنور فرزانه و توانایى، گفتار خویش را حساب شده و سنجیده و حکیمانه
بیان مىکند و از زشتى و نادرستى و تناقض به دور نگاه مىدارد؛ تا چه رسد به
آفریدگار توانا و دانا و فرزانه هستى که از هر عیب و نقض و ضعف و خطایى پاک و منزه
است؛ اما اختلاف در تلاوت و قرائت، نظیر اختلافى که در وجوه قرآن، یا شمار آیات و
سورههاست و یا اختلافى که در احکام و مقررات، از نظر ناسخ و منسوخ بودن است، در
قرآن شریف وجود دارد و اینها عیب و نقص نیست که همه حق و درست و براساس حکمت است.
به هر حال، در قرآن شریف تناقضى وجود ندارد و به باور برخى، همین عدم
وجود تناقض، دلیل آسمانى بودن قرآن است؛ چرا که اگر چنین نبود خدا در آیه مورد بحث
به آن استدلال نمى نمود، و اگر استدلال نشده بود چه بسا کسى مىگفت که: چه مانعى
دارد که گوینده توانا و فرزانهاى گفتار خویش را از نظر قالب و مفاهیم بهگونهاى
مورد دقت قرار دهد که از تناقض و تضاد مصون باشد؟ اما روشن است که طبق این بیان
هنگامى مىتوانیم عدم تناقض را از جمله اعجاز قرآن به حساب آوریم که در درجه نخست
یقین داشته باشیم که قرآن پیام خداست و آورنده آن در رسالت خویش راستگوست.
پخش شایعه ممنوع
خداوند پس از بیان پرتوى از شکوه و عظمت قرآن مجید، دگرباره به بیان
کردار نادرست نفاقگرایان و مسلمانان ساخته نشده باز مىگردد و مىفرماید:
وَ اِذا جاءَهُمْ اَمْرٌ مِنَ الْاَمْنِ اَوْ الْخَوْفِ اَذاعُوا
بِهِ
هنگامى که گزارشى از پیروزى یا شکست که حکایت از یورش دشمن تجاوز کار
به مدینه و یا عقب نشینى آنان و برقرارى نظم و امنیت دارد به آنان برسد، این گزارش
را بدون تحقیق پخش مىکنند...
آیه شریفه بیانگر این نکته است که خدا پخش اینگونه گزارشهاى بدون
بررسى و تحقیق و شایعات بىاساس را ناخوش مىدارد؛ چرا که هم پخش کنندگان اینگونه
شایعهها، به ناگزیر آلوده به دروغگویى مىگردند و هم با پخش اخبار ناگوار و وحشت
آور، زنان و کودکان و مردم ناتوان را دچار وحشت و ناامنى مىسازند.
در ادامه آیه مىفرماید:
وَ لَوْ رُدُّوهُ اِلَى الرَّسُولِ وَ اِلى اُولِى الْاَمْرِ
مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مَنْهُمْ
و اگر آنان این گزارشها را به پیامبر و پیشوایان راستین و معصوم باز
مىگرداندند و یا بجا و بمورد سکوت بر مىگزیدند، هم خود از ریشههاى مسائل و
حقیقت رویدادها آگاه مىشدند و هم دیگران.
یادآورى مىگردد که واژه «اولىالامر» را حضرت صادق علیه السلام به
امامان نور تفسیر فرمودهاند و نه به دیگران؛ اما برخى آن را به دانشمندان و فقیهان
همراه پیامبر معنا کردهاند؛ چرا که به باور آنان این گروه، از حقیقتِ رویدادهاى
وحشت آور جنگ و روند اوضاع آگاه بودند و همه چیز را از پیامبر مىپرسیدند. برخى
نیز این واژه را به مفهوم «زمامداران» جامعه گرفتهاند.
و گروهى نیز برآنند که این واژه در این آیه شریفه در مورد فرماندهان
گردانها و لشکرهایى به کار رفته است که به هنگام حرکت به سوى جهاد، پیامبر گرامى
به همراه آنان نبود و فرماندهى و تدبیر امور را به آنان واگذار مىکرد.
( لعلمه الّذین یستنبطونه )
در مورد این فراز دیدگاهها یکسان نیست:
1 . به
باور پارهاى، منظور کسانى هستند که درستى و نادرستى گزارشها را مىفهمند و در
مقامِ ارزیابى اخبار درست از نادرست هستند.
2 . اما
به باور برخى دیگر، منظور کسانى هستند که در پى کسب اخبار و گزارشهاى جنگ
مىباشند.
3 . پارهاى
مىگویند: منظور گزارشگران اخبارند.
4 . و
پارهاى دیگر برآنند که منظور کسانى هستند که حقیقت رویدادها و روند اوضاع را از
پیامبر مىپرسند و حقایق را در مىیابند.
5 . به
باور ما همه این مفاهیم و دیدگاهها به هم نزدیک و با هم سازگارند. نکته دیگر این
که ضمیر «منهم» به باور برخى به منافقان یا مسلمانان ساخته نشده باز مىگردد؛ و به
باور برخى دیگر، همانگونه که ظاهر آیه نشانگر است، به «اُولى الامر» مىخورد.
وَ لَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ
الشَّیْطانَ اِلّا قَلیلاً
و اگر فزونبخشى و مهر خدا برشما نبود جز شمارى اندک، همه از شیطان
پیروى مىکردید.
در مورد فضل و رحمت خدا که در آیه آمده است، دیدگاهها متفاوت است:
1 . به
باور «ابن عباس » منظور از فضل خدا، اسلام است و منظور از رحمت او قرآن.
2 . اما به باور گروهى منظور از فضل
خدا و رحمت او، پیامبر و قرآن است.
3 . و از دو امام راستین حضرت باقر
و صادق - که درود خداى بر آنان باد - آوردهاند که منظور، پیامبر و امیرمؤمنان
هستند.
لاتّبعتم الشّیطان الاّ قلیلا.
در مورد این فراز از آیه شریفه نیز دیدگاهها یکساننیست:
1 . به
باور گروهى از جمله «ابن عباس» در آیه شریفه تقدیم و تأخیرى صورت گرفته و در حقیقت
این جمله از «اذاعوا» استثنا شده و این گونه است: ...اذاعوا به الاّ قلیلاً... با
این بیان، معناى آیه این است که اگر فزونبخشى و مهر خدا بر شما نبود، جز شمارى
اندک، همه گزارشهاى جنگ را ناسنجیده و نادرست پخش مىکردند.
2 . و
به باور برخى دیگر از «لعلمه الّذین ...» استثنا شده و مفهوم آیهدر حقیقت این
گونه است که اگر فزونبخشى و رحمت خدا بر شما نبود، جز شمارى اندک، دیگران گزارش
پیکار و جهاد را به صورت نادرست پخش مىنمودند.
3 . گروهى برآنند که باید آیه شریفه
را همانگونه که هست بدون تقدیم و یا تأخیر ترجمه کرد. و به باور اینان، منظور این
است که اگر فضل و رحمت خدا با رسالت پیامبر و فرود قرآن مجید بر آن حضرت و دعوت
مردم به توحید و تقوا نبود، جز شمارى اندک، همه از شیطان پیروى مىکردند؛
همانگونه که پیش از فرود وحى و طلوع محمّد صلى الله علیه وآله چنین بود.
4 . و
گروهى مىگویند: منظور این است که اگر فزونبخشى و مهر خدا بر شما نبود، و
پیروزىها یکى پس از دیگرى به لطف او شامل حال شما نمىگردید، بر اثر وسوسه شیطان
و اندیشههاى سست و پندارهاى ناصواب، کار به سستى اراده و ناآگاهى و سطحى نگرى
مىکشید و آنگاه جز شمارى از شایستگان و یاران راستین پیامبر، دیگران از مهر و
لطف خدا نومید مىشدند و در وعده او دسخوش تردید مىگشتند...
نظم و پیوند آیه
در مورد پیوند آیه 82 که مىفرماید: «افلا یتدبرون القرآن...» دو
نظرآمده است:
1 . به
باور برخى این آیه به آیه پیش پیوند مىخورد که مىفرماید: و یقولون طاعةٌ...
چرا که خدا بدان جهت که «داناى نهانهاست»، از اسرار درونى منافقان
آگاه است و مىداند که ادعاى آنان بر فرمانبردارى از خدا و پیامبر بىاساس است.
2 . اما به باور گروهى دیگر این آیه
شریفه به آیه 79 پیوند مىخورد که مىفرماید: و ارسلناک للناس رسولا و کفى باللّه
شهیداً؛ چرا که در آن آیه روشن مىسازد که پیامبر فرستاده خداست، و در این آیه به
سند رسالت او که قرآن است پرداخته و مردم را به تدبر و تفکر در آیات آن فرا
مىخواند
بر گرفته شده از تبیان